شاخه اما بگریست
زمین لرزه بر آفاق فکند
انتشار: شعرنو -
بچه محلمون آقا محمد
تقدیم با 7 شهید مدافع حرم کازرونی که در عملیات آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا به شهادت رسیدند، علی الخصوص شهید حجت الاسلام محمد مسرور (اولین طلبه شهید مدافع حرم) راهشان پررهرو
انتشار: شعر نو -

سیب بود و آب بود و مهربانی
نان گرم و کرسی و آوازها/
یک به یک دیگر ز ما افتاده است/
کهنه و بی رنگ و رو در گوشه ی ایوان و هال/
انتشار: شعر نو -

امان ز ژست های زشت سیاسی/
تا ببوسمش
دل را گروگذاشته ام تا ببوسمش/
با پای دل روم که روم تا ببوسمش/
آن جا ضریح حضرت عشق راست
پس یار من بیا برویم تا ببوسمش
27 مرداد 94 شیراز

شب تقدیر
در این شب های پر نور الهی
انتشار: شعر نو -
باز یار آمد و رخ بنموده است و برفت
این دل خاک مرا، گِل بنموده است و برفت
انتشار:شعر نو -
حضرت عباس مدد کن مدد
حر بیا حریت خویش بساز
روز دوم محرم
کربلا منتظر استاده براه
تا که فردا برسد حضرت ماه


انتشار: سایت ادبی شعر نو
شکفتن
تا از برای خویش بسازم دین نو به نو
این فرق بین منو منکر علی
من زاده مشی امامتمو او نو به نو
من راهی ولایت امامتمو او نو به نو

انتشار: سایت ادبی شعر نو
عید قربان
برخیز
نغمه عشق و عاشقی
برخیز تا بگویمت
رمز و وفا و یار را
برخیز تا ببینیش
قامت سرو دوست را
برخیز
گر نخیزی
مرگست میوه آن
ای دوست، یار من، جان
برخیز تو زجایت
خورشید در بلندی است
انتشار: شعر نو -
یا علمدار کربلا
این شعر بی بهانه از برای شهادتش سرودم. تقدیم به تمام شهدای دفاع از حرم شهدای تیپ ابالفضل العباس که این روزها در سوریه به دفاع از حرم های شریف ناموس ائمه مشغولند.

در کربلایه زینبیه، انس
انسی گرفت با علمدار کربلادر زیر پرچم زینبیه او
با خون نوشت یا علمدار کربلا
رمضان آمد
21 تیرماه 92-3 رمضان
دل من تنگ تو هست
از تبار دو تنم
من ز نسل آدم
بر حوا فرزندم
بار الها تو ز من
قول گرفتی
نگذارم که دلم
از تو فراموش شود
کفر اما خیلی زود
قلب من را پر کرد
و فراموش شدی
دل من گاه تو را می خواهد
بله ای خالق من
وقت تنگی دل من
تنگ حضورت بشود
دست من از سر من بالاتر
و صدایم کمتر
تا تو را برخواهنم
محمدمهدی اسدزاده-91/12/14
اشک جاری
در پشت شعرهایم
مانند مردمک هایم
تا بنویسم از اشک هایم
وقتی که می بارند
بر کویرهایم
بر گونه های خشک کویرم
وقتی بریده ام از دنیا
با اشک های جاری رود
بر گونه های خشک دعا
تا حاجت روا شوم
و کویر دلم
به بار بنشیند
بخوان انسان
------------------
چه کس جاهل تر از آن است
نمی خواند
نمی داند نمی داند
و حتی اندکی بر خود نمی ترسد
زمزمه با تو نمایم مهدی امت
زمزمه با تو نمایم مهدی امت
محمد
آخرین مرسل
در این ایام از غار حرا آمد
بشر را داد مژده
قولوا یا ایها الآدم
خدایی نیست
جز ا...
بگوییدش و راه رستگاری را
بیاموزید
این آخرین پیغام
و او میگفت
فرزندی ز فرزندان زهرایم
درون یک زمان پر ستم چون جاهلیت
همچو من
از کنار کعبه میآید
و فریادش دوباره همین باشد
و قرآن را دوباره بر بشر خواند
و ای مهدی
کجایی پس؟
درون این زمان پر زجهل و کینه و ظلمت
مهدی جان! چشمهامان مانده بر راهت
------------------------------------------------------------
این شعر توسط شاعره و دوست عزیز سرکار خانم مردانی به صورت زیر اصلاح شد:
با تو میگویم
مهدی امت
آخرین مرسل
در این ایام
از غار حرا آمد
بشر را داد مژده
قولوا یا ایها الآدم
خدایی نیست
جز ا...
بگوییدش و راه رستگاری را
بیاموزید
این پیغام آخر را
و او میگفت
فرزندی ز فرزندان زهرایم
درون یک زمان پر ستم
پرجهل
میاید از کنار کعبه
همچون من
و فریادش همین باشد
و قرآن را دوباره بر بشر خواند
و ای مهدی
کجایی پس؟
که چشمانم همیشه مانده بر راهت
به یاد پدربزرگم محمود اسدزاده
و ما ماندیم یادش.
و 10 سال پیش از او نیز عید که تمام شد پدربزرگ مادریم چشم از این جهان بربست. حاج عباس پیروان پدر شهید محسن پیروان.
و حالا در درون تنهایی ام یاد او کردم.
نو بهاران ز ره آمد
سبزه بر دشت و دمن
گل های سرخ و سفید
کوه و صحرا
جیک جیک گنجشکهای خاکی شهر
همه از آمدن بهار می گن
تنهایی
جای بگرفته دلم
حال فریاد زدن را
ز فلک می خواهم
آه
خنده ام ماسیده
گریه ام باریده
یار من را تو بهار
شاید
برسانی بر من
اختتامیه ششمین جشنواره بین المللی شعر فجر
روز جمعه آخر بهمن امسال به عنوان خبرنگار رفتم به ساختمان کتابخانه مرکزی فارس در شیراز که قرار بود وزیر ارشاد هم برای سخنرانی در ششمین جشنواره شعر فجر بیاید.
ساختمانی که از بیرون نمایی سنتی دارد ولی وقتی وارد آن می شوی بوی مدرنیته از نمای داخلی آن به مشام می رسد. نه این که بگویی میان سنت و مدرنیته بلکه مدرنیته ای در لباس سنت.
یلدا عروس شهر
به یاد عموی شهیدم شهید علیرضا اسدزاده که در عملیات کربلای4 ، حین عقب نشینی در اروند گلوله گلویش را شکافت. همان گلویی که روزگاری وقف حسین و کربلا بود. او در دریا، چون مولایش با گلویی پاره پاره لبیک اللهم لبیک را سر داد و به مولایش پیوست.









در این زمانه ای که ساحت مقدس قلم بیش از آن که در اختیار حق و حقیقت باشد در کف امیال و هواهای نفسانی است و در راستای وارونه جلوه دادن حقایق ، آمده ام تا شاید این گونه نباشم و قلم مورد قسم حضرت حی را در راه صحیحش به کار برم .