خدا نزدیک می آید

و حالا مرد آرام است
اما شاید نمی داند
خدا نزدیک می آید

انتشار: شعر نو -

 مرد شب
ادامه نوشته

برگ سبز و زرد

برگ سبزی به زردی پاییز

رنگ پس داده و زمین گیر است

انتشار: شعر نو -

برگ

ادامه نوشته

شاخه اما بگریست

برگ افتاد

زمین لرزه بر آفاق فکند

انتشار: شعرنو -

دیکانک
ادامه نوشته

بچه محلمون آقا محمد

تقدیم با 7 شهید مدافع حرم کازرونی که در عملیات آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا به شهادت رسیدند، علی الخصوص شهید حجت الاسلام محمد مسرور (اولین طلبه شهید مدافع حرم)  راهشان پررهرو

انتشار: شعر نو -

شهید حجت الاسلام محمد مسرور

ادامه نوشته

سیب بود و آب بود و مهربانی

سیب بود و آب بود و مهربانی های ما/

نان گرم و کرسی و آوازها/

یک به یک دیگر ز ما افتاده است/

کهنه و بی رنگ و رو در گوشه ی ایوان و هال/

انتشار: شعر نو -

شب یلدا

ادامه نوشته

امان ز ژست های زشت سیاسی/

امان ز ژست های زشت سیاسی/
امان ز بازیهای زشت سیاسی/

انتشار: شعرنو -

 انتظار

ادامه نوشته

تا ببوسمش

دل را گروگذاشته ام تا ببوسمش/

با پای دل روم که روم تا ببوسمش/

آن جا ضریح حضرت عشق راست

پس یار من بیا برویم تا ببوسمش

27 مرداد 94 شیراز


انتشار: شعرنو-
ادامه نوشته

عاشقانه

عاشقانه ای سروده ام برای تو
فقط برای تو

انتشار: شعرنو -

عاشقانه

ادامه نوشته

شب های دلم

شب های دلم کوفه ایام علی شد
در عین حقیقت به تشویش ولی شد

انتشار: شعر نو -

 

ادامه نوشته

شب تقدیر

در این شب های تقدیر
در این شب های پر نور الهی

انتشار: شعر نو -


شب قدر
ادامه نوشته

باز یار آمد و رخ بنموده است و برفت

باز یار آمد و رخ بنموده است و برفت
این دل خاک مرا، گِل بنموده است و برفت

انتشار:شعر نو -

جدایی

ادامه نوشته

درد

درد عجیبی دارم

انگار مرده بودم



انتشار: شعرنو -

ادامه نوشته

حضرت عباس مدد کن مدد

ای علمت را علم کفر نگون ساخته
دست تو دست ظلما را نگون ساخته

                                          حضرت عباس مدد کن مدد


انتشار: شعر نو -

ادامه نوشته

حر بیا حریت خویش بساز

تقدیم به جناب حر بن یزید ریاحی

روز دوم محرم

کربلا منتظر استاده براه

تا که فردا برسد حضرت ماه

انتشار: سایت ادبی شعر نو

ادامه نوشته

شکفتن

من زاده غدیرم و می شکفم نو به نو

تا از برای خویش بسازم دین نو به نو

این فرق بین منو منکر علی

من زاده مشی امامتمو او نو به نو

من راهی ولایت امامتمو او نو به نو

انتشار: سایت ادبی شعر نو

عید قربان

و اینک عید قربان است

و قربانگاه آماده است


انتشار: شعر نو -

ادامه نوشته

برخیز

برخیز تا سرامیت
نغمه عشق و عاشقی
برخیز تا بگویمت
رمز و وفا و یار را
برخیز تا ببینیش
قامت سرو دوست را
برخیز
گر نخیزی
مرگست میوه آن
ای دوست، یار من، جان
برخیز تو زجایت

خورشید در بلندی است

انتشار: شعر نو -

معنی عشق

عشق یعنی

پی تکبیر پرنده

پر پرواز گشودن


انتشار: سایت شعر نو -

ادامه نوشته

یا علمدار کربلا

امروز مدیر حریم حضرت زینب سلام الله علیهما در حمله وحشیانه مزدوران صهیونیسم، وهابیون کثیف به شهادت رسید.

در این حملات تروریستی «انس الرومانی» مدیر حرم حضرت زینب(س) بر اثر اصابت ترکش خمپاره‌ های شلیک شده به شهادت رسید.

این شعر بی بهانه از برای شهادتش سرودم. تقدیم به تمام شهدای دفاع از حرم شهدای تیپ ابالفضل العباس که این روزها در سوریه به دفاع از حرم های شریف ناموس ائمه مشغولند.

در کربلایه زینبیه، انس

انسی گرفت با علمدار کربلا
در زیر پرچم زینبیه او
با خون نوشت یا علمدار کربلا

رمضان آمد

بسم الله
رمضان آمد و یاران ای کاش
وقت رفتن کس دیگر باشیم
روزه رفتن نه هنر هست نه سختی باشد
که هنر، ماندن بر عهد به سختی باشد
م.م.اسدزاده

21 تیرماه 92-3 رمضان

دل من تنگ تو هست

یادم آمد که منم
از تبار دو تنم
من ز نسل آدم
بر حوا فرزندم
بار الها تو ز من
قول گرفتی
نگذارم که دلم
از تو فراموش شود
کفر اما خیلی زود
قلب من را پر کرد
و فراموش شدی
دل من گاه تو را می خواهد
بله ای خالق من
وقت تنگی دل من
تنگ حضورت بشود
دست من از سر من بالاتر
و صدایم کمتر
تا تو را برخواهنم
محمدمهدی اسدزاده-91/12/14

اشک جاری

باریک می شوم

در پشت شعرهایم

مانند مردمک هایم

تا بنویسم از اشک هایم

وقتی که می بارند

بر کویرهایم

بر گونه های خشک کویرم

وقتی بریده ام از دنیا

با اشک های جاری رود

بر گونه های خشک دعا

تا حاجت روا شوم

و کویر دلم

به بار بنشیند

بخوان انسان

بخوان انسان

------------------

چه کس جاهل تر از آن است

نمی خواند

نمی داند نمی داند

و حتی اندکی بر خود نمی ترسد

ادامه نوشته

زمزمه با تو نمایم مهدی امت

زمزمه با تو نمایم مهدی امت

محمد

آخرین مرسل

در این ایام از غار حرا آمد

بشر را داد مژده

قولوا یا ایها الآدم

خدایی نیست

جز ا...

بگوییدش و راه رستگاری را

بیاموزید

این آخرین پیغام

و او میگفت

فرزندی ز فرزندان زهرایم

درون یک زمان پر ستم چون جاهلیت

همچو من

از کنار کعبه میآید

و فریادش دوباره همین باشد

و قرآن را دوباره بر بشر خواند

و ای مهدی

کجایی پس؟

درون این زمان پر زجهل و کینه و ظلمت

مهدی جان! چشمهامان مانده بر راهت


------------------------------------------------------------


این شعر توسط شاعره و دوست عزیز سرکار خانم مردانی به صورت زیر اصلاح شد:

با تو میگویم
مهدی امت
آخرین مرسل
در این ایام
از غار حرا آمد
بشر را داد مژده
قولوا یا ایها الآدم
خدایی نیست
جز ا...
بگوییدش و راه رستگاری را
بیاموزید
این پیغام آخر را
و او میگفت
فرزندی ز فرزندان زهرایم
درون یک زمان پر ستم
پرجهل
میاید از کنار کعبه
همچون من
و فریادش همین باشد
و قرآن را دوباره بر بشر خواند
و ای مهدی
کجایی پس؟
که چشمانم همیشه مانده بر راهت



به یاد پدربزرگم محمود اسدزاده

امسال سال دومی است که جای خالی پدربزرگم را احساس می کنیم. عید سال 89 که  تمام شد او نیز شیشه عمرش شکست و چراغ عمرش فرو نشست.

و ما ماندیم یادش.

و 10 سال پیش از او نیز عید که تمام شد پدربزرگ مادریم چشم از این جهان بربست. حاج عباس پیروان پدر شهید محسن پیروان.

و حالا در درون تنهایی ام یاد او کردم.

ادامه نوشته

نو بهاران ز ره آمد

نو بهاران ز ره آمد

سبزه بر دشت و دمن

گل های سرخ و سفید

کوه و صحرا

جیک جیک گنجشکهای خاکی شهر

همه از آمدن بهار می گن

ادامه نوشته

تنهایی

در دل تنهایی

جای بگرفته دلم

حال فریاد زدن را

ز فلک می خواهم

آه

خنده ام ماسیده

گریه ام باریده

یار من را تو بهار

شاید

برسانی بر من

اختتامیه ششمین جشنواره بین المللی شعر فجر

روز جمعه آخر بهمن امسال به عنوان خبرنگار رفتم به ساختمان کتابخانه مرکزی فارس در شیراز که قرار بود وزیر ارشاد هم برای سخنرانی در ششمین جشنواره شعر فجر بیاید.

ساختمانی که از بیرون نمایی سنتی دارد ولی وقتی وارد آن می شوی بوی مدرنیته از نمای داخلی آن به مشام می رسد. نه این که بگویی میان سنت و مدرنیته بلکه مدرنیته ای در لباس سنت.

ادامه نوشته

یلدا عروس شهر

دی ماه یادآور خونین کربلایی است که بسیاری از عاشقان را به رقص خون واداشت. کربلای ۴ دو عملیات بس خونین که تنها در یک ساعت از  این عملیات بیش نگذشته بود که بسیاری از سرداران بی سر به سجده عشق رفتند . در دریای اروند به بی کرانه شدن پیش رفتند و والاترین فرماندهان و سرداران عروس شهادت را در آغوش گرفتند. شبی که به زعم بسیاری از رزمندگان آن را یلدای جبهه و جنگ می دانند. شبی که تا صبح شد عزیزترین دوستانشان را خونین در آغوش گرفتند.

به یاد عموی شهیدم شهید علیرضا اسدزاده که در عملیات کربلای4 ، حین عقب نشینی در اروند گلوله گلویش را شکافت. همان گلویی که روزگاری وقف حسین و کربلا بود. او در دریا، چون مولایش با گلویی پاره پاره لبیک اللهم لبیک را سر داد و به مولایش پیوست.

 انتشار: داستانک -شعر نو -

ادامه نوشته

به عنوان شعر

چند مدت پیش یکی از دوستان بسیار مهربان و عزیزم که احترام خاصی برایش قایل هستم مرا گفت که وبلاگت بسیار خشک است. شما که اهل ادبید چرا با نوشته ها و شعر هایتان وبلاگتان را زینت نمی دهید. تا ما کیفی کنیم. گفتمش نه اهل ادبم نه اهل ذوق. گفت: همان ها که برایمان گهگداری می خوانی بنویس. لذتی داشت.
ادامه نوشته