رونمایی از کتاب ” بوی خوش عِطر“

یادداشتهای روزانه شهید نصرا... ایمانی به اهتمام حجتالاسلام مهدی صنعتی تصحیح و تحقیق شده است. این یادداشتها مشاهدات شهید نصرا... ایمانی در هفت سفر خود به مناطق عملیاتی است.

انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 420 مورخ 20تیر1396-کازرون خبر -کازرون نما -

رونمایی کتاب شهید نصرالله ایمانی

ادامه نوشته

لاجوردی ادامه رجایی در مبارزه با نفاق

اما در بین نیروهای انقلابی، برخی از افراد بودند که در مبارزه با سازمان نفاق، از سایرین پیشی گرفته بودند. شهیدانی چون آیتا... ربانی شیرازی، شهید رجایی، شهید لاجوردی، شهید مطهری و شهید مفتح از جمله کسانی بودند که با تیزبینی باورنکردنی به جنگ با التقاطیون رفتند.

انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 384 مورخ 2 شهریور95-

شهدای شهریور

ادامه نوشته

شهیدی که درنماز به زیارت حرم امام حسین (ع) مشرف شد

دکتر سید جمال عبدالرحیم زاده گفت: یک ماه قبل از آزادی، یعنی در ٢٦ تیر ماه ٦٩، جوانی ٢٠ ساله به نام شهید محمد صابری از اهالی خمینی شهر اصفهان که از هم بندان ما بود، بر اثر فشارهای وارده ایست قلبی نمود و به شهادت رسید.

انتشار: هفته نامه شهرسبز مرداد ماه 93- اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس
تجلیل از آزادگان
محمدمهدی اسدزاده
ادامه نوشته

آوینی؛ تئورسین، معلم یا هنرمند انقلاب اسلامی؟!

آوینی نه در جایگاه تئورسین، و نه معلم بلکه به عنوان رسانه و هنرمندی متعهد، سعی داشت تا گفتمان انقلاب اسلامی را در جامعه زنده نگه دارد.

انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 364 مورخ 24 فروردین 95 -کازرون نما -خبرنما - فرارو - بولتن نیوز - خبروان - صاحب خبر -تدبیر24 - نیویدار -بابونه - صحبت نیوز -کازرون خبر - خبرگزاری دفاع مقدس - کازرون نگاه -

شهید مرتضی آوینی

ادامه نوشته

بچه محلمون آقا محمد

تقدیم با 7 شهید مدافع حرم کازرونی که در عملیات آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا به شهادت رسیدند، علی الخصوص شهید حجت الاسلام محمد مسرور (اولین طلبه شهید مدافع حرم)  راهشان پررهرو

انتشار: شعر نو -

شهید حجت الاسلام محمد مسرور

ادامه نوشته

باران سبز معرفت فارس، بر نرگس های سرخ عشق

فصل سرماست. فصل شکفته شدن گلهای نرگس... و اینک مسافرانی که روزگاری برای ایستادن در نرگسزار عاشقی گل نرگس از یکدیگر سبقت می گرفتند، از سفری طولانی برگشته اند تا فریاد برآوردند که گل نرگس را تنها مگذارید...

  انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 354 مورخ 29 دی 94- 

 استقبال از شهدای گمنام در شیراز

ادامه نوشته

یک جامانده کربلای ۴ از اروند گفت

بر اساس نقشه عملیات، قرار بود قایق هایی که خاکریز اول دشمن را فتح می کنند، با نور چراغ قوه به بقیه قایق ها اطلاع دهند تا بقیه هم به سمت این نور حرکت کنند؛ اما غافل از اینکه نقشه عملیات از قبل، لُو رفته بود و عراقی ها که اولین گروه قایق های ما را منهدم کرده بودند، با نمایش نور چراغ قوه، دیگر قایق های ما را به سمت خود می کشاندند و به راحتی آن ها را می زدند.

انتشار: ویژه نامه روز کازرون هفته نامه شهرسبز 4 دی 93- کازرون خبر- کازرون نگاه - خبرگزاری دفاع مقدس-

علی اصغر سیاوش

ادامه نوشته

بسیج مردمی، از خط مقدم جنگ تا پشتیبانی

*در جبهه به این مسئله توجه می کردم که رزمندگان به چه چیزهایی نیاز دارند. با متوجه شدن نیازهای آنها که دیگران به آن توجه نمی کردند، با دوستان خود چاره اندیشی می کردیم...

انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 246 مورخ 3 آذر ماه 1394 - کازرون نما -

 پشتیبانی جنگ در کازرون

 



ادامه نوشته

بقربان قربانی عید قربان او

بقربان قربانی عید قربان او/
همان مسلم بی کس و یار او/

انتشار: شعر نو -



ادامه نوشته

کودتای نظامی مصدق علیه شاه!!!

داستان بسیار جالبی که شاه روایت میکند بسان یک فیلم سینمایی است. پیرمردی جاهطلب، (با کمک انگلیسیهایی که معلوم نیست بالاخره دوست اویند یا دشمنش، یا این که دوست یا دشمن جناب شاه) بیهیچ پشتوانهای از راه میرسد، مردم را میفریبد و کشور را تا آستانه سقوط پیش میبرد و شاه ناراحت، آنقدر خوب است که مردم کشورش را در انتخاب آزاد میگذارد. مردم وقتی این همه خوبی را از شاه میبینند به خیابان میآیند و نیروهای شر را از بیرون میکنند تا جناب شاه برگردد و شاهی کند.

محمدرضا شاه، محمد مصدق، ثریا بختیاری

انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 332 مورخ 27 مرداد 94-کلام فارس -

ادامه نوشته

در کوچه های تاریخ به دنبال داییم می گردم...

کودک که بودیم، دل خوشی داشتیم به عکس سیاه و سفیدی که گوشه تاقچه خانه مادربزرگ بود.

انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 330 موخ 13 مرداد 94-کازرون نما-کازرون خبر-

شهید محسن پیروان
ادامه نوشته

روز قدس از راه رسید

جمعهای که در پیش داریم، روز قدس است. همان روزی که خمینی کبیر آن را روز امت اسلام دانست. روز خروش انقلابی امت اسلام علیه تمام کفر و شرک و نفاق.

انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 326 مورخ 16 تیر 94-کلام فارس -غریو -کازرون نما -عصر کازرون -

روز قدس

ادامه نوشته

عملیلت بیت المقدس 7 گردان فجر لشکر المهدی(عج)

عراق، فاو و شلمچه را از ما پس گرفته بود و باید کاری انجام می‌شد تا توان نیروهای اسلام مشخص و ادامه دفاع راحت‌تر شود. بنابراین عملیات بیت المقدس7 طرح ریزی شد.
انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 322 مورخ 26خرداد 94- کازرون نما- کازرون خبر - خبرگزاری دفاع مقدس -
حاج عبدالحسین پیروان و شهدا
ادامه نوشته

آخرین یار

گفتگو با حاج عبدالحسین پیروان

انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 13 آذر89- کازرون نما -

شهید سیدعبدالوهاب حسینی

ادامه نوشته

حضرت عباس مدد کن مدد

ای علمت را علم کفر نگون ساخته
دست تو دست ظلما را نگون ساخته

                                          حضرت عباس مدد کن مدد


انتشار: شعر نو -

ادامه نوشته

حر بیا حریت خویش بساز

تقدیم به جناب حر بن یزید ریاحی

روز دوم محرم

کربلا منتظر استاده براه

تا که فردا برسد حضرت ماه

انتشار: سایت ادبی شعر نو

ادامه نوشته

شهید هادی محبی

محرم فرا رسید.

و امسال چه تقارنی پیدا کرد. درست روزی به استقبال محرم رفتیم که 34 سال پیش، دانشجویانی از نسل پدرانمان درست محرم همان سال در اقدامی حسینی به استقبال کاروان محرم حسین رفتند. رفته بوده اند تا شعار خون بر شمشیر پیروز است را بر در لانه کرکسان روبه صفت مستکبر منش اثباتش را به رخ کشند. و آن را به اثبات رساندند. این بار با شعار های حسینی شان درب خانه شیطان را فروریختند و اسناد نفاق افکنی از خانه فتنه بیرون آمد.


انتشار: نشریه تلنگر شماره 4 مورخ 13آبان 92-

ادامه نوشته

عید قربان

و اینک عید قربان است

و قربانگاه آماده است


انتشار: شعر نو -

ادامه نوشته

دفاع تا آخرین رمق

هرجا نگاه می کردی در هر منطقه ای مردم مقاوم ایستاده بودند و دفاع می کردند.

انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 239 مورخ 2 مهر 92 - سایت خبری تحلیلی نگاه فارس - سایت خبری تحلیلی عصرکازرون - سایت کلام فارس -

ادامه نوشته

شرط ازدواج خود را رفتن به جبهه گذاشته بودیم/ شهید گفت ما می‌رویم تا تو چادر از سرت بر نداری

سیده فاطمه موسوی در گفت‌وگو با «خبرگزاری دانشجو»:
شرط ازدواج خود را رفتن به جبهه گذاشته بودیم/ شهید گفت ما می‌رویم تا تو چادر از سرت بر نداری

دکتر اشاره کرد که چادرمو در بیارم راحتتر بتونم مجروح رو جا به جا کنم؛ اما آن مجروح گفت که ما برای این چادر می‌ریم ...

انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 239 مورخ 2مهر92- خبرگزاری دانشجو - سایت خبری تحلیلی نگاه فارس -

ادامه نوشته

سفری با عطاهای فراموش نشدنی(شهید مدنی)

به مناسبت 20 شهریور ماه، سالگرد شهادت شهید محراب آیت الله سید اسدالله مدنی، به سراغ سردار حاج محمود فیروزی از یاران نزدیک شهید مدنی در نورآباد ممسنی رفتیم.

وی خودش را معرفی کرد:من سید اسداله مدنی هستم.آذر شهری.بیرون شهر بودم که ماموران با حکم تبعید به سراغم آمدند و حتی نگذاشتند عبا و عمامه ام را بردارم. یک نفر را فرستادم تا عبا و عمامه ام را بیاورد. ومن الان حتی یک دست لباس اضافه ام هم همراه نیاورده ام.آیا شما خیاطی می شناسید؟

گفتم:بله حاج آقا خودم خیاطم.

انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 237 مورخ 19 شهریور ماه 92- سایت خبری تحلیلی نگاه فارس - سایت کلام فارس - سایت خبری تحلیلی سلمان فارسی -

ادامه نوشته

یا علمدار کربلا

امروز مدیر حریم حضرت زینب سلام الله علیهما در حمله وحشیانه مزدوران صهیونیسم، وهابیون کثیف به شهادت رسید.

در این حملات تروریستی «انس الرومانی» مدیر حرم حضرت زینب(س) بر اثر اصابت ترکش خمپاره‌ های شلیک شده به شهادت رسید.

این شعر بی بهانه از برای شهادتش سرودم. تقدیم به تمام شهدای دفاع از حرم شهدای تیپ ابالفضل العباس که این روزها در سوریه به دفاع از حرم های شریف ناموس ائمه مشغولند.

در کربلایه زینبیه، انس

انسی گرفت با علمدار کربلا
در زیر پرچم زینبیه او
با خون نوشت یا علمدار کربلا

مدافع؛ حتی پس از شهادت

وقتی وارد دبیرستان شد، در کنار سایر دوستانش چون شهید مهدی کوزهگری، به بصیرتزایی در میان همکلاسیهایش اقدام نمود. و مسئولیت انجمن اسلامی دانشآموزان دبیرستان شیخ ابواسحاق کازرونی را برعهده گرفت. اندکی بعد به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان از سوی دوستانش انتخاب شد.


انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 230 مورخ25تیر92-

ادامه نوشته

چه‌کار می‌کنی؟

تشییع جنازه باشکوهی توسط مردم و ومدافعان خرمشهر در زیر آتش دشمن برگزار شد. در این جا بود که کسی به پدرم می­گوید: "کل علی ببین چه باشکوه است. خودت شهید شوی از این هم باشکوه­تر خواهد بود." پدرم لبخند می­زند و می­گوید: "در تشییع جنازه من جز خانواده و تعداد قلیلی از دوستان کسی شرکت نخواهد کرد." چیزی که عملاً اتفاق افتاد.


انتشار: هفته نامه شهرسبز ضمیمه کل علی و فاتحان خرمشهر شماره 223 مورخ 1خرداد 92 - کازرون نما - تنویر-نگاه فارس -

ادامه نوشته

انـقلابی بود، انـقلابی ماند

»کل علی« مورد احترام اکثر مردم خرمشهر حتی ارازل و اوباش بود. یادم هست ماه رمضانی بود. در بازار صفا معمولاً روزه­خواری علنی صورت می­گرفت. ولی وقتی »کل علی« از آن جا می­گذشت سریعاً خود را جمع و جور می­کردند. ظهری »کل علی« به قصد نماز داشت به سمت مسجد جامع می­رفت. یکی از این ارازل و اوباش داشت روز­خواری می­کرد. به محض دیدن »کل علی« را دید خوراکی را پشت سرش پنهان کرد و به احترام ایستاد. وقتی »کل علی« به او رسید گفت عزیزم ماه رمضان است. به جای من باید از خدا خجالت بکشی. و به راهش ادامه داد. آن فرد آمد از »کل علی« عذرخواهی کرد. کل علی گفت: جوان برو از خدا عذرخواهی کن. من کی هستم.


 انتشار: هفته نامه شهرسبز ضمیمه کل علی و فاتحان خرمشهر شماره 223 مورخ 1خرداد 92 - کازرون نما - تنویر-نگاه فارس -

ادامه نوشته

قایق سوراخ

به قول آیت­ ا... محمدتقی موسوی، »کل علی« به تنهایی مسجد جامع خرمشهر و فعالیت­های مذهبی را در خرمشهر و آبادان به دوش می­کشید.با شروع جنگ، »کل علی«که در واقع مسجد جامع دستش بود، مسجد جامع را به محلی برای تغذیه فکری، تسلیحاتی و پشتیبانی جنگ مبدل کرد.


 انتشار: هفته نامه شهرسبز ضمیمه کل علی و فاتحان خرمشهر شماره 223 مورخ 1خرداد 92 - کازرون نما - تنویر-نگاه فارس -

ادامه نوشته

تو مرجع مجاهد می پسندی

تمام فعالیت های مسجد جامع بر روی دوش کل علی بود و این باعث شده بود تا کم کم در خرمشهر کاملا شناخته شده و مورد احترام مردم و علما قرار گیرد از این رو تمام گروه ها و جریان های انقلابی و مذهبی برای فعالیت در خرمشهر از طریق او اقدام کنند.

انتشار: هفته نامه شهرسبز ضمیمه کل علی و فاتحان خرمشهر شماره 223 مورخ 1خرداد 92- صادقون - کازرون نما - نگاه فارس - تنویر- عصرآبادان - بسیج مداحان فارس - امام جمعه آبادان -

ادامه نوشته

چرا تعدی؟ تجاوز؟

باید گفت که آنان از خونی می‌هراسند که بر شمشیرها پیروز می‌گردد. خون‌هایی که در طول تاریخ جوشش کرده‌اند و انقلاب‌ها پدید آورده‌اند. آن‌ها خشم‌شان از این است که خداوند به مؤمنین وعده داده است:« فان حزب الله هم الغالبون»

انتشار: نشریه علم الهدی ؛ اردیبهشت 92 - کازرون نما - بسیج رسانه فارس -

ادامه نوشته

بازخوانی کنگره 14600 شهید استان فارس

آیت الله مکارم شیرازی:مجلسی با این شکوه و عظمت را که واقعا دفاع مقدس را در دل ها زنده کند، به یاد نمی آورم.

انتشار: سایت نگاه فارس - تنویر -

ادامه نوشته

معرّفی مجاهد شهيد دکتر مرتضی لبّافی نژاد+عکس ناياب شهيد+PDF مطلب مربوطه

برای اولين بار در فضای مجازی شخصیّت مظلوم شهيد دکتر لبّافی نژاد به صورت دقيق تر معرّفی می شود.این مطلب را سایت عمارنامه گذاشته بود.

ادامه نوشته

نماز ظهر تاسوعا در بهشت زهرا، غریب تر از نماز ظهر عاشورا

از بلندگوی بهشت زهرا که برای اقامه نمازظهر دعوت شد به سمت نمازخانه حرکت کردم. انبوه دخترکان عروسک و پسرکان مترسک جلوی ورودی نمازخانه تجمع کرده بودند و به شکل و شمایل بسیار زننده ای در حال گفتگو و خنده بودند. به هر زحمتی که بود از بین این جماعت راهی باز کردم و رسیدم به جماعت.

کازرون نما آمادگی دارد گزارش های حاشیه ای عزاداران و کاربران محترم را از مراسم عزاداری کازرون در روزهای تاسوعا و عاشورا منتشر کند. بر همین اساس اولین گزارش را به همراهان همیشگی خود تقدیم می کند.

انتشار: کازرون نما - رانک دایر - پیج این سایدر -
ادامه نوشته

عاشورا در عاشورا

عاشورا 59 ، روزی بود که در خاطره کازرون یکی از غم انگیزترین روزهاست.

ابتدای محرم سال 1359 رزمندگان کازرون در سوسنگرد سنگر می گرفتند تا کربلای دیگری را در سوسنگرد رقم زنند و آن را به شهر عاشقان شهادت مبدل سازند.

این جا فرمانده جوانی بود که بیش از 22 سال شاید نداشت. نامش علی اکبر.

اکبر پیرویان، فرمانده بسیج کازرون، تنها چند روز پس از آغاز جنگ تحمیلی اولین گروه از بچه های کازرون را که اولین نیروهای مردمی مسلح بودند حرکت داد تا در جبهه های حق علیه باطل به مبارزه برخیزند.

محرم سرد 59 در سوسنگرد سنگر گرفتند و آماده شدند تا نبرد سختی را با یزیدان زمان، صدامیان، داشته باشند.

و روزهای محرم با درگیری های کم و ساده شروع شد.

تا این که ...

انتشار: کازرون نما - تعامل - عسلویه نیوز -خیمه گاه مسافران بهشت - عصرکازرون - هفته نامه شهرسبز شماره247 مورخ 28آبان92 -دانش اموز مسلمان -

ادامه نوشته

نامه ای به دایی شهیدم

بسم الله الرحمن الرحیم

در این ایام مبارک چه چیز بهتر از این که یادی کنیم از گذشتگانی که گوی سبقت ربودند و در جنات النعیم پروردگارشان عند ربهم یرزقون شدند.

می خواستم همزمان با سالروز وداع با پیکر دایی شهیدم (شهید محسن پیروان)عکسی از او بگذارم که نشد.

حالا عکسی را از او می گذارم به این امید که او شفاعتمان کند در یوم القیامه.


به گمانم این جا فکه است. کربلای دایی ام. مشهدش. مکان وصالش. آن جا که با خون پاک و معصومش نوشت : استقلال آزادی جمهوری اسلامی. در این عکس شهید عبدالاحد مسرور همرزم دایی هم دیده می شود.نفر اول ایستاده از شمت راست دایی شهیدم محسن پیروان است که در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه در سال 1361 مفقودالاثر شد و تیرماه 78 در اوج فتنه کوی دانشگاه پیکر پاکش در کازرون تشیع شد و در گلزار شهدای بهشت زهرای کازرون به خاک سپرده شد.

ادامه نوشته

شعارهاي انقلاب در كازرون

آن چه در پی می آید گوشه ای از مصاحبه ای است با جناب آقای عباس اثنی عشری از فعالان انقلاب در کوی آهنگران کازرون و مسجد آهنگران (امام خمینی) و مسئول روابط عمومی اداره جهادکشاورزی کازرون که به مناسبت ایام الله دهه فجر امسال (۱۳۸۹) در دفتر هفته نامه شهرسبز انجام شد.

     شعارهاي انقلاب در كازروناین مصاحبه تحت همین عنوان در ویژه نامه دهه فجر انقلاب اسلامی هفته نامه شهرسبز امسال(۱۳۸۹) به زیور تبع آراسته شد.


انتشار: هفته نامه شهر سبز بهمن 89- عصر کازرون - کازرون نما - غریو -

 

ادامه نوشته

همه مسجد ها بسته بودند

آن چه می خوانید گوشه ای از مصاحبه ای است که تابستان گذشته با جناب آقای حاج ناصر حیدری انجام دادم و در ویژه نامه دهه فجر انقلاب اسلامی مورخ ۱۷ بهمن ماه ۱۳۸۹ توسط هفته نامه شهرسبز به چاپ رسید.

جناب آقای حج ناصر حیدری از موسسین انجمن امور دینی در کازرون و از دوستان و همسنگران مرحوم آقاغلامرضا باقری نژاد است که در سال های ابتدایی دهه چهل با تشکیل انجمن امور دینی در مسجد حسینی (مسجد امام حسین کازرون واقع در خیابان شریعتی) فعالیت های خود را با مبارزه علیه فعالیت های بهاییان در کازرون آغاز نمود. این انجمن در ابتدا با انجمن حجتیه در سراسر کشور متصل بود ولی به صورت مستقل فعالیت می کرد. به همین دلیل فعالیت سیاسی این انجمن در پیروی از خط امام در همان سال ها را رقم زد. گستره فعالیت های این انجمن برای تبلیغ امور دینی در کل شهرستان وقت کازرون شامل شهرستان های کازرون نورآباد ممسنی و برازجان بود.

حاج ناصر حیدری در طول مبارزات خود علیه رژیم ستم شاهی بارها تحت تعقیب قرار گرفت.

ایشان با پیروزی انقلاب اسلامی در نهادهای انقلابی فعالیت های مثمر ثمری داشت و از جمله کسانی بود که نامش در لیست سیاه منافقین خلق بود.

او با پایان یافتن جنگ تحمیلی از سپاه پاسداران خارج شد و به مغازه داری همچون قبل پرداخت. ایشان در طول مدت پس از انقلاب از جمله معدود کسانی بود که هیچ حقوقی را دریافت نکرد و از پس اندازهای قبلی خود استفاده می برد. اکنون نیز ایشان از جمله کسبه و بازاریان به نام و معتبر و مومن و متعهد می باشد.

انتشار: ویژه نامه دهه فجر هفته نامه شهرسبز بهمن 89- کازرون نما- شهید دانشجو-

ادامه نوشته

یادنامه شهید صائم

*جهت تصحیح و تکمیل این نوشتار، از همه کسانی که با مرحوم شهید دانشجو در ارتباط بوده­اند و یا خاطراتی از آن شهید بزرگوار دارند برای آماده­سازی ویژه­نامه یادواره ایشان ما را یاری نمایند.

با تشکر از آقای ابراهیمبنیادیکه ما را در این نوشتار یاری دادند.

این نوشتار حاصل مصاحبه­هایی با دوستان شهید دانشجو از جمله آقایان حاج ناصر حیدری، حاج محمد معنویان، حاج علیصحرابان،حاج مصطفی بخرد حاج علی اسدزاده می­باشد.

 

انتشار: هفته نامه شهرسبز شهریور89- سایت خبری تحلیلی کازرون نما - سایت خبری تحلیلی نگاه فارس- کازرون خبر - شیرازه - شهید دانشجو  - شیرازه - کازرون خبر-

ادامه نوشته

سرچشمه انقلاب

 انشاالله اصل این مطلب در موقعی دیگر

زندگی نامه شهید محسن پیروان

 

شهید محسن پیروان در سال 1344 در خانواده­ای مذهبی و انقلابی در محله علیای کازرون چشم به جهان گشود. خانواده او از اولین خانواده­هایی بودند که بعد از رحلت آیت­ا... بروجردی از حضرت امام خمینی تقلید کردند . پدر شهید انسانی با کرامت و دارای فضل بود که سیرتی الهی داشت . مردی با خدا که هنوز هم در محله­شان از او به بزرگی یاد می­شود. مردی که در محله دارای احترام قابل توجهی بود.

محسن از همان دوران کودکی با مسایل دینی آشنایی پیدا نمود و از برادران بزرگترش که در مبارزه با رژیم طاغوت از مشهورین شهرستان به حساب می­آمدند راه ورسم مبارزه را آموخت و دارای بصیرتی سیاسی و دینی شد به طوری که گاه مباحثات سیاسی و دینی را با مخالفان اندیشه سیاسی امام انجام میداد.

در سال 1351 وارد مدرسه شد تا تحصیلات خویش را آغاز نماید.

5 سال ابتدایی را با موفقیت و با معدل بالا پشت سر گذاشت و در سال 1356 در حالی به کلاس اول راهنمایی وارد شد که از نظر سیاسی و دینی از هم سن و سالانش بسیار جلوتر بود .

خانه آنان پاتوقی بود برای نیروهای انقلابی پیرو خط امام که جلسات خود را در آن جا برگزار می کردند. و از این رو از همان آغاز نوجوانی با آنان حشر و نشر داشت و مبارزات خود را از همان جا آغاز کرد.

در سال 56 برادر بزرگترش تحت تعقیب ساواک در آمد و از خانه فراری شد. و از همین ایام خانه آنان تحت مراقبت نیروهای ساواک درآمد ولی این مراقبت ها همیشگی نبود. از این رو مسایل امنیتی ایجاب می­کرد که دقت بیشتری صورت گیرد . در همین زمان شهید محسن پیروان به عنوان رابط و این که دانش­آموزی کم سن و سال است و کمتر به او شک می شود کار ارتباط با نیروهای انقلابی و پخش اعلامیه و کارهای دیگر را که به دلیل مراقبتهای شدید ساواک از دیگران برنمی­آمد برعهده گرفت و انجام میداد . در اسفند ماه 57 با تشکیل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش­آموزان کازرون به این تشکل اسلامی و انقلابی پیوست و از همان زمان مسئولیت انجمن مدرسه خود را برعهده گرفت.

با شروع مدارس در مهر 58 و فعالیت گروکها و احزاب مختلف سیاسی و اعتقادی در مدارس به مبارزه فرهنگی با آنان قد علم نمود و با تشکیل میزگردها و مناظراتی پیرامون مسایل اعتقادی و سیاسی  خود به عنوان یک طرف مناظرات در جلسه حضور پیدا مینمود و با راهنمایی های برادران بزرگتر خود آنان را مغلوب خویش می ساخت.

در سال 59 در مدرسه ابوسحق که در آن مشغول تحصیل بود متوجه شد که بعضی از طرفداران سازمان منافقین خلق در حال طراحی ترورهایی در سطح شهرستان هستند ، ایشان نیز طبق آن چه تکلیف خویش میدانست ، قضیه را با مسئولین سپاه در میان گذاشت که آنان با مسئله به سادگی برخورد نمودند پس خود شخصا وارد عمل شد و با همکاری تنی چند از اعضای انجمن اسلامی مدرسه ابوسحق در طی یک عملیات پس از جمع آوری اطلاعات لازم دانش آموزی را که از طرف سازمان منافقین خلق مسئولیت ترور یکی از شخصیتهای کازرونی را برعهده داشت همراه با اسلحه کمری که قرار بود با آن عملیات ترور صورت گیرد در یکی از کلاسها در حالی که داشت اسلحه را مخفی میکرد دستگیر و به سپاه تحویل دادند که این امر موجب شد تا بعضی از تروریستها در این رابطه دستگیر شوند .

با شروع جنگ تحمیلی علی رغم این که برادرانش به از همان روزهای اول جنگ و با گروه اول به جبهه ها اعزام شده بودند خود نیز در پی اصرارهای مکرری که بر خانواده آورد سرانجام در خرداد 60 پس از اتمام امتحانات پایانی عازم جبهه شد. و از این پس تنها برای دادن امتحان و یا در صورت زخمی شدن به خانه برمیگشت.

چندین بار زخمی و مجروح شد. در یکی از عملیاتها مفقود شد و کسی از او خبر داشت تا این که از بیمارستان قم زنگ زد و گفت به مدد فاطمه زهرا(س) اکنون سالمم و تا مدتی دیگر به کازرون میآیم. قضیه از این قرار بود که پس از مجروح شدن او را به عقب برمیگردانند و چون وضعش بسیار وخیم بوده او را به بیمارستان قم میبرند . او از پرسنل بیمارستان می خواهد که به خانواده­اش خبر دهند چون مادرش طاقت شنیدن ندارد. در همین ایام مادر شهیدی او را در بیمارستان می بیند و خود پرستاری از او را برعهده میگیرد و در جواب شهید می گوید ....

در سال 62 نیز پس از ثبت نام در مدرسه عازم جبهه میشود تا چون سالهای گذشته در خرداد ماه برای امتحانات پایانی برگردد و در امتحانات شرکت کند. خواهرش به او می گوید امسال را دیگر بمان تا بتوانی دانشگاه قبول شوی ولی او در جواب میگوید ما همانجا درس میخوانیم این کتابها که چیزی نیست ، درس درستکاری ، درس شجاعت ، درس زشادت و غیرت و ایمان همه نوع درس در جبهه  یاد داده میشود و در آخر هم درس شهادت ف تا شهادت نباشد اسلام و شیعه پابرجا نیست.و سپس این حدیث را از امام علی خواند که من عرف نفسه فقر عرف ربه و خداحافظی نمود و رفت و این آخرین خداحافظی او بود .

در فروردین 62 عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه که نیروهای کازرونی چندماهی در آنجا بودند آغاز شد.

شهید محسن پیروان که اکنون مسئول یکی از دسته های تخریب بود برای عملیات به معبر میزند تا معبر گشایی کند . عملیات شروع میشود ، هر چه از میخواهند که کار تو تمام شده و الآن خسته به عقب برگردد حاظر نمیشود برگردد . در طول این عملیات از ناحیه پا زخمی میشود او را به همراه چند زخمی دیگر در چادری میگذارند ولی در پاتک عراق اثری از این چادر باقی نمی ماند و او در این جا مفقود الاثر میگردد.

سال 1378 گروه تفحص مدتهاست که شهیدی نیافته­اند . ضدانقلاب داخل در حال فعالیت علیه انقلاب است و همه تلاش خود را گذاشته تا با حذف ولایت فقیه اسلامیت نظام را مخدوش نماید.

بچه های تفحص دست به دامان شهدا می شوند که از دست ما کاری ساخته نیست و بار دیگر شما فداییان انقلاب و ولایت باید بیایید و آن را حفظ کنید آنچان که قبلا حفظ کرده­اید. مدتی نمیگذرد که شهدا خود را نمایان میکنند . یکی از این شهدا شهید محسن پیروان است.

کاروان شهدا از شهرهای ایران میگذرند . استقبال مردمی از این شهدا بسیار دیدنی است . تابستان 78 در حالی که ضد انقلاب آخرین تحرکات خویش را انجام میدهد شهدا به میدان آمده­اند و دوباره پوزه آنان را بر خاک می مالند.

کاروان شهدا در تهران مدتی اسکان می یابند . مقام عظمای ولایت بر آنان نماز میگذارد و سپس کاروان شهدا به سوی بارگاه امن و امان ایران علی بن موسی الرضا(ع) میروند تا پس از زیارت  هشتمین اختر آسمان امامت و ولایت به شهرهای خویش برگردند.

شهید محسن پیروان ، 18 ساله بود که در خون تپید و اکنون پس از 18 سال به شهر برگشته است. پیکر مطهرش را در غسالخانه بهشت زهرا گذارده­اند تا فردا آنان را به خاک بسپارند. در این یک روز خانوده­های شهدا برای آخرین وداع با آنان به دیدن آنان می آیند.

بچه­های انجمن نیز به همراه خانواده شهید محسن پیروان به بهشت زهرا می آیند تا یکی از اعضای شورای مرکزی انجمن را ببیند و با او میثاق دوباره ببندند.

مادر شهید تا پشت در غسالخانه میآید ولی برمی گردد و میگوید آن چه در راه خدا داده ام دیگر به آن نگاه هم نمی کنم . مادری که 18 سال انتظار فرزندش را میکشید این گونه به زینب اقتدا می کند . مگر زینب دو طفلش را که در راه خدا و در رکاب حسین داد دیگر نامی از آنان آورد و حتی بر قبرشان گریست ، که زینبیان زمان ما این گونه کنند.

شهید محسن پیروان در تیرماه 1378 همراه با شهدای دیگری که هم کاروانیش بودند طی یک تشییع جنازه پرشکوه در قطعه شهدای بهشت زهرا در قبری که حدود 15 سال به نام او ساخته شده بود دفن شد

روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

مرحوم باقری نژادیان فرد

28 مرداد ماه 1332 هجري شمسي است . مردم كازرون دست به تظاهرات زده اند و با شعار يا مرگ يا مصدق و مرگ بر شاه به سوي ميدان خيرات در حركتند. هنوز مردم به ميدان خيرات وارد نشده اند كه عكس هاي مصدق در زير پاهايشان قرار مي گيرد و عكس هاي شاه بر بالاي سر و شعارهايشان اين گونه تغيير مي پذيرد كه مرگ بر مصدق و فرياد جاويد شاهشان با ناله اي ضعيف از گلو هاشان بيرون مي آيد . خيابان ها پر شده است از نظاميان و اراذل و اوباشي كه از سپيده دم در خيابان ها حضور پيدا كرده اند. 10 سال از آن روز مي گذرد . هنوز شهر كازرون همچون ساير شهرها سياه پوش رحلت مرجع عاليقدر تشييع حضرت آيت ا... بروجردي است. عده اي از علما و مومنين راهي بلاد قم و نجف شده اند تا مرجعيت بعدي را شناسايي و به مردم معرفي نمايند. اكنون اين كاروان دوباره به كازرون برگشته است . هر كس يكي را معرفي مي كند . اما آنان كه توانسته اند به حضور روح ا.. خميني شرف ياب شوند ، ايشان را به عنوان مرجع خود برگزيده اند. خبرها هر روز از طريق راديو و جرايد كشوري در شهر پخش مي شود . امروز 15 خرداد ماه 1342 است . خبر دستگيري خميني آنان را كه به حضورش شرفياب شده اند را سخت تحت تاثير قرار مي دهد و به خيابان ها مي كشاند. اما در كازرون علي رغم فرياد هايي كه هر از چندي بلند مي شود هيچ خبري نيست . آنان كه فهميده اند چه خبر است و خميني كيست و لب به اعتراض گشوده اند و مردم را به تظاهرات خوانده اند توسط شهرباني بازدداشت شده و به شيراز منتقل مي شوند و به آن ها ديوانه خطاب مي شود كه قصد دارند شهر را به آشوب بكشند. اينان به تيمارستان شيراز منتقل مي شوند. اما آنان از آن جا فرار كرده و به كازرون برمي گردند و زندگي پنهاني خويش را تا زماني كه آب از آسياب بيافتد برمي گزينند . اما باز در اين زندگي مخفي به آگاه ساختن مردم مي پردازند. چندين سال از آن واقعه گذشته است . كشي را در كازرون ياراي آن نيست كه حتي كلمه اي در انتقاد از رژيم حاكم بگويد . همه از هم مي ترسند. بهاييان و ساير فرق انحرافي و ضاله كه مترصد فرست بوده اند در روستاهاي كازرون و حتي در شهر به تبليغ پرداخته و عده از روستاييان ساده را به كيش خود كشانيده اند تا از آنان در راستاي مقاصد شوم خود بهره ببرند. ماركسيست ها نيز آغاز فعاليت كرده اند و در مدارس كازرون به عضو گيري مي پردازند. در يك چنين زمانه اي ، يك نفر بايد قد علم كند و اين جو خفقان را بگشايد و فرياد آزادي خواهي سر دهد كه آزادي را نه حكومتي مي تواند از يك جامعه صلب كند و يا هديه بياورد. اين جامعه هست كه بايستي آزاده باشد يا بنده . و آزادي يك جامعه آزاد و يا فرد آزاد را كسي نمي تواند بگيرد الا با مرگ و اين است كه حسين بزرگ معلم آزادگي جان خود را داد تا به تاريخ بگويد آزادگي پيشه كنيد حتي اگر دين نداريد. غلامرپا باقري نژاديان فرد كازروني ، راه و رسم شمع شدن را از مولاي آزادگان حسين آموخت و پا در عرصه عشق نهاد و از همه وجودش گذشت فرهنگ حاكم بر جامعه زمان خويش را به فرهنگ آزادگي بدل كند . او نه روحاني بود و نه از قشر روشنفكران زمان خودش كه در دانشگاه تحصيل كرده باشد و اكنون جو روشنفكري او را گرفته باشد و اكنون براي خود نمايي يا عمل به تكليف روشنفكرانه خويش پا در صحنه مبارزه گذارد ، آن هم يكه و تنها. او كه اسلامش را از مكتب اهل بيت گرفته بود و اكنون بر خود تكليف مي ديد كه بايد جامعه خويش را زنده و بيدار كند تا عليه استبداد و استعمار قيام كند و حكومتي بر پايه شريعت اسلام به پا كند. عده اي از دانش آموزان راكه در آن ها حس مسئوليت پذيري بيشتري ديده مي شد را به دور خويش جمع نمود و با تشكيل اولين جلسات سير مطالعاتي آنان را وارد عرصه مبارزه با طاغوت و فرق ضاله اي جون بهاييت و مكاتب الحادي چون ماركسيسم نمود و اولين تشكل را با عنوان تشكل امور ديني به راه انداخت .تشكلي كه بعدها با كانون اسلامي و پس از انقلاب به انجمن هاي اسلامي تغيير نام داد و تا اكنون با همه فراز و نشيب هايش به عنوان قديمي ترين و موثرترين تشكل در شهرستان كازرون همچنان فعاليت مي كند و چون خاري در چشم ضد انقلاب است و همچنان روشنگر راه جوانان و نوجوانان كازروني. اين تشكل كه به همت اين بزرگ مرد آزاده كازروني بنا شد ،با ساير تشكل هاي استان فارس و يا حتي كشوري همكاري مي نمود و رابط اين تشكل با ساير انقلابيون خود مرحوم غلامرضا باقري نژاد يا در اكثر مواقع مهندس رجب علي طاهري ( اولين نماينده مردم كازرون در مجلس شوراي اسلامي و موسس سپاه پاسداران استان فارس) و برادر ايشان دكتر طاهري بودند كه در شيراز سكونت داشتند و از انقلابيون به نام استان فارس هستند. جمع كوچك آنان در مدارس كازرون روز به روز و سال به سال فعالتر شد و توانست در مدت كمي تمام مدارس را تحت پوشش قرار دهد. مبارزه با بهاييت و ماركسيسم همزمان با مبارزه با استعمار و استبداد قرار داشت و خطر هر چهار مورد را با هم برابر مي دانست . مرحوم غلامرضا باقري نژاد در روز تنها 2 ساعت را براي امرار معاش خود و خانواده خود به فعاليت مادي مي پرداخت و خداوند تبارك همين مقدار را برايش ان چنان تبرك مي كرد كه در طول عمرش نه تنها از نظر مادي و مالي در تنگنا قرار نگرفت بلكه به نيازمندان نيز كمك مي نمود و علاوه بر آن خرج مبارزه را نيز از جيب خويش مي پرداخت. شهريور ماه سال 1351 است . محمد باقر باقري نژاد ، برادر مرحوم غلامرضا توسط ساواك دستگير و پس از چند ماه خبر دستگيري او و جمعي از دوستان او در ارتباط با مبارزه مسلحانه عليه رژيم ستم شاهي اعلام شد . مرحوم غلامرضا و برادرش علي رضا به همراه خانواده براي ملاقات با راهي تهران شدند . خبري در كازرون پخش شد كه همه مومنين و انقلابيون كازرون را سخت متاثر كرد . غلامرضا باقري نژاد و مادرش و برادرش علي رضا در نزديكي تنگ ابوالحيات در آتش سوختند تا چون شمعي روشنگر راه آنان باشند كه در ظلمتكده زمان خويش به سر مي برند.و اين چنين شد و از همان روز شاگردانش راهش را ادامه دادند و كساني را در اين تشكل پروردند كه در سال هاي 56 و 57 باعث افتخار كازرون شدند . اينان كه با آزادي تمام رهبري امام خميني را پذيرفته بودند و الگوي مبارزاتي خويش را مرحوم غلامرضا باقري نژاد قرار داده بودند آن گونه مبارزه كردند كه دژخيمان مجبور شد تا شاگردان مستقيم مرحوم باقري نژاد كه اكنون رهبري انقلاب اسلامي را در كازرون بر عهده گرفته بودند بارها به بهانه هاي مختلف بازدداشت و از شهريور 57در كازرون چون 11 شهر ديگر ايران حكومت نظامي اعلام دارد. اين تشكل در طول انقلاب با تشكيل هسته هاي مبارزاتي در محلات مختلف كازرون و حتي در روستاها به معرفي حضرت امام خميني و اسلام راستين گام برداشت و با تشكيل كتابفروشي خرد به عرضه كتب انقلابيون مسلمان چون شهيد مطهري و دكتر علي شريعتي و... و همچنين محلي براي توزيع رسايل حضرت امام و اعلاميه ها و نوارهاي سخنراني ايشان پرداخت كه دو بار مورد هجوم كمونيست هاي به اصطلاح انقلابي قرار گرفت و در آتش سوخت و سرانجام توسط ساواك تعطيل شد. همچنين با داشتن چند مداح هيئت هاي عزاداري را به سوي هدفمند شدن و پاك كردن زنگارهاي خرافات و تحريفات از دين شد و اين هيات ها را محلي براي اعلام نظرات خود قرار داد. در سال 56 نيز با مراسم ترحيم شهادت حاج آقا مصطفي خميني به صورت علني وارد عرصه مبارزه شد. در حال حاضر مي توان گفت كه تقريبا تمام كازرونيهايي كه در عرصه هاي سياسي ، فرهنگي و اجتماعي و علمي در سطح كشور و استان و حتي شهر حرفي براي گفتن دارند ، كساني بوده اند كه روزگاري در اين تشكل فعاليت داشته اند. گرامي باد ياد و خاطره مرحوم غلامرضا باقري نژاديان فرد كازروني كه كازرون و كازروني در طول يك قرن اخير كسي چون او را به چشم نديده كه اين گونه در راه خدا گام بردارد و فرهنگ و انقلاب كازرون مديون زحمات طاقت فرساي اوست.

سپاس خدایی که هر چه داریم و نداریم از اوست

بسم الله الرحمن الرحیم

سپاس خدایی که هر چه داریم و نداریم از اوست

در ابتدا بر خود لازم می دانم از همه دوستان که به من محبت داشتند و بارها اصرار می کردند تا وبلاگی داشته باشم تشکر کنم علی الخصوص جناب آقای مهدی صنعتی که زحمت کشیدند و این را برای من راه اندازی نمودند و مرا شرمنده خویش ساختند .همچنین بر خود لازم می دانم اکنون که فرصتی دست داده است تا این فضا در اختیار بنده باشد از معلمین گرانقدر و دلسوز خویش که سال ها مرا تحت حمایت خویش پرورانده اند و هر چه دارم از وجود آن ها دارم یعنی آقایان حاج علی اسدزاده و حاج مصطفی بخرد و حاج حسین پیروان کمال تشکر و قدردانی را به نمایم.

اما بیش از همه خود را شرمنده دایی شهیدم شهید محسن پیروان می دانم که رفت تا ما باشیم و در فضایی راحت نفس بکشیم اما من نتوانستم به وصیت آن شهید گرانقدر جامه عمل بپوشم . اینک کوچکترین کاری که از دست من برمی آید این است تا گزیده ای از زندگینامه و آخرین نامه اش که حکم وصیت نامه اش را دارد به خوانندگان عرضه دارم که زنده نگه داشتن یاد و نام و خاطره شهیدان کم از شهادت نیست.

View Full Size Image

 

شهید محسن پیروان در سال 1344 در خانواده ای مذهبی و انقلابی چشم به جهان گشود. از آنجا که منزل پدری اش یکی از مراکز مهم انقلابیون کازرون بود ، از همان ایام کودکی با حضرت امام و مسایل روز آشنا شد و در کنار سایر انقلابیون کازرون قرار گرفت و خود هم در چاپ و هم در توزیع اعلامیه های حضرت امام بخصوص از سال 55 فعالیت می کرد.  با ورود به دبیرستان در سال 59 به عنوان مسئول انجمن اسلامی دبیرستان شیخ ابواسحق شروع به فعالیت نمود و در همان سال در انتخابات انجمن اسلامی شهرستان به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانش آموزان کازرون انتخاب شد که تا زمان شهادت این مسئولیت ها را بر عهده داشت. ایشان در زمان درگیری گروهک ها در مدارس ، با ایجاد میزگرد هایی آنان را به مناظره دعوت نمود . این شهید با اغاز جنگ به بسیج وارد شد و از سال 60  به میدان جنگ شتافتند و بعد از سه بار مجروح شدن سر انجام در عملیات والفجر مقدماتی در روزهای اول سال 62 در منطقه فکه مفقود الاثر شدند که پیکر پاک ایشان در سال 78 جز اولین گروه شهدا مفقودالاثربه زیارت امام هشتم مشرف شدند و سرانجام در تیر ماه 78 در قطعه شهدای بهشت زهرا به خاک سپرده شدند.

 و اینک شمه ای از سخنان ایشان :

شما معلمان راستین انقلاب اسلامی باید با جدیت کار کنید ، سعی کنید طوری جوانان را بسازید تا بتوانند در آینده ، دانشگاه ها را پر کنند و نگذارند یک عده منافق به دانشگاه راه یابند ، سعی کنید بیشتر در راه اسلام کار کنید . سعی کنید در کارتاَن کمتر اََشتباه شود چون اگر کوچکترین اشتباه خدای ناکرده از شما سرزند ممکن است عده زیادی از نوجوانان از انقلاب اسلامی زده شوند .